مجله اتاقک




   مجله اتاقک


   مجله الکترونیکی اتاقک
موضوعات مطالب
نويسندگان سایت
آمار و امكانات
»تعداد بازديدها: 17


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




g.o.o.g.l.e..p.a.r.a.z.i.t

آگاهی ها

power By: otaghack-site.tk

درباره ما

ایمیل مجله : otaghack@gmail.com otaghack@yahoo.com
لينك

کارفرمانیوز
شعرهاي شاپور احمدي
**انجمن مجله اتاقک**
مجتبی علیمی- تـــرانه
چرند و پرند
کافه ترانه
زنانه نويسي
کتاب کتیبه
ارسال ایمیل به مجله
علی قزل سوفلو
عضویت انجمن
شعرخانه
دانلود موزیک
فرح منصوری - ترانه سُرا
احمد شاملو
زندگینامه ها
ثبت دامنه
صفحات دیگر مجله

تبادل لینک هوشمند
سایتهای دارای موضوع مرتبط با مجله برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مجله الکترونیکی اتاقک و آدرس otaghack-site.tk لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آرشيو مطالب
لینکها
» اكبر اكسير: نوجواني من پر از نوستالژي و فقر شريف بود

 

 

اكبر اكسير تابستان‌هاي نوجواني خود را سراسر فقر و نوستالژي مي‌خواند.

اين شاعر طنزپرداز مي‌گويد: تابستان‌هاي ما سراسر نوستالژي‌، فقر‌، بي‌پولي و بي‌كتابي بود. سال‌هاي نوجواني من در سال‌هاي پاياني دهه‌ي ۴۰ گذشت كه آن زمان من براي «راديو دريا» شعر مي‌فرستادم.


او مي‌گويد: در آن سال‌ها، من از نظر جثه ضعيف بودم و در بازي‌هاي جمعي شركت داده نمي‌شدم و براي جبران آن و براي پاسخ به كنجكاوي‌ام، به ادبيات و شعر روي آوردم.


اين شاعر همچنين عنوان مي‌كند: پشت «مسجد آبروان» در آستارا، يك مدرسه دخترانه قديمي بود كه تخريب شده بود و كار ما گشتن در خاكروبه‌هاي اين مدرسه بود كه روزنامه و مجله و مدادهاي كوچكي را آن‌جا پيدا مي‌كرديم و اين اولين آشنايي من با ادبيات و سينما بود. آن سال‌ها در مسجد مشاعره مي‌كرديم و در مقابل شهرداري آستارا، سينماي سياري بود كه در آن‌جا فيلم‌هايي براي آموزش بهداشت نمايش مي‌دادند و جالب اين بود كه ما بايد وسط آشغال‌ها و خاك‌ها مي‌نشستيم و اين فيلم‌ها را مي‌ديديم.


اكسير يكي از سرگرمي‌هاي دوران نوجواني‌اش را سينما رفتن مي‌خواند و مي‌گويد: در نوجواني ما، همه با هر وضعيت مالي تابستان‌ها كار مي‌كردند. اما جمعه‌ها بايد پولي خرج مي‌كرديم و سرگرمي ما رفتن به تنها سينماي آستارا بود كه الآن سوخته است. جمعه‌ها دو فيلم را با يك بليت پنج ريالي مي‌ديديم و من براي منتظر پنج‌شنبه‌ها مي‌ماندم تا مليحه را ببينم. همچنين‌ عصرهاي تابستان به باغ ملي مي‌رفتيم و قدم مي‌زديم. (در پياده‌روي چهل و هفت / شعري خواندم / مليحه خنديد / گفتم بله يا خير / گفت / خير است ان‌شاءالله)


او در ادامه مي‌گويد: كودكي ما كودكي با شلوارهاي بريده‌ي برادر بزرگ‌تر و بازي با رينگ دوچرخه و بازي‌هاي محلي بود.


اكسير رفتن به ساحل را تفريح ديگر خود در آن دوران عنوان مي‌كند و مي‌گويد: كنار دريا هم مي‌رفتيم و همديگر را زير خاك مي‌پوشانديم و پوست خربزه‌اي روي سرمان مي‌گذاشتيم. شب‌ها هم به بهانه‌ي درس خواندن با دوستان به باغ‌هاي همسايه‌ها يورش مي‌برديم و در رودخانه‌ي مرداب شنا مي‌كرديم كه پر از فاضلاب بود؛ اما ما فكر مي‌كرديم در استخر اختصاصي هستيم. در همين رودخانه ماهي‌گيري هم مي‌كرديم.


اين شاعر در ادامه‌ي مرور خاطراتش مي‌گويد: تنها كالسكه‌ي شهر ما متعلق به مردي به نام اسدالله بود‌. سوار كالسكه او مي‌شديم و او ما را با شلاق مي‌زد. هر كدام از خواهر و برادرها هم كه زودتر به خانه مي‌رسيد، غذاي بقيه را مي‌خورد؛ چون ما خانواده پرجمعيتي بوديم.


او در عين حال خاطرنشان مي‌كند: اما فقر ما،‌ فقر شريفي بود كه وقتي من ياد آن روزها مي‌افتم، شاد مي‌شوم؛ روزهايي كه ادبيات و شعر و طنز شفاهي را برايم به ارمغان آورد.

 

به گزارش ايسنا، اكبر اكسير متولد سال ۱۳۳۲ در آستاراست. مجموعه‌هاي شعر «ملخ‌هاي حاصل‌خيز»، «پسته‌ي لال سكوت دندان‌شكن است»، «زنبورهاي عسل ديابت گرفته‌اند» و «بفرماييد بنشينيد صندلي عزيز» از آثار منتشرشده‌ي او هستند.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



نويسنده : ADMIN | تاريخ : برچسب:اكبر اكسير,شعر,طنز, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |

» عناوين آخرين مطالب